روز آخر , لوله کشی و خداحافظی با آبرسانی
روز آخر Episode 4 :
میگویند خداوند دعای اشخاص بی نماز را مستجاب نمیکند اما دیدم شه اینبار قبول شد ..فکر نکنید من بی نماز هستم فقط گاهی از دستمان در میرود. به هر حال امروز بعد از تحویلی پول در بانک ملی و محترم افغانستان فوق هرات ملی سنتر موفق شدم کارهایم را ابرسانی بخلاصانم. ناگفته نماند که بانک ملی نیز داستان مفصلی دارد از جمله تبدیل شدن شعبه قرض ااحسنه به شعبه زغال و هیزم و دست نویش شدن بعضی از تابلوهای ااطلاع رسانی..گویا در بانک میلی چیزی به نام کامپیوتر و پرینتر وجود ندارد. شاید بعد چند عکس برایتان آماده کردم.
برویم سراغ محل قدیمی " ریاست آبرسانی محترم و محل مردمان لوله و عریضه بدستی که هر روزه به جای رویای آمریکایی رویای آوردن و دیدن لوله آب شهری را در سر می پرورانند."
بعد از محاسبه مجدد بناء به دستور مدیر محاسبه رفتم که ساعت 2:30 برگردم.
2:30 بعد از ظهر , آبرسانی هرات , شعبه محاسبه
امید : ببخشید فرم بنده آماده است
خانم مامور: به نام چه کسی بوده
امید : بنام فلانی ...
خانم مامور: بله اینجاست بفرمایید
امید: بسیار تشکر
کاش تمام مراحل و در تمام شعبات و با تمام مراجعین چنین باشد تا ما مجبور نشویم از فرط طاقت فرسا بودن شرایط دست به وبلاگ نویسی در این مورد بزنیم.
فعلا در زیر زمین تنگ و تاریکی هستم با دومیز که دو و برش را عده محدود 15 نفری گرفته اند . یکی گفت فرمت را بده تا به نوبت بگذارم اما دستی نبود تا فرم را بدهم و به ناچار به یاد دوران کودکی از فرم موشکی ساخته و آن را به طرف میز نشانه رفتم.
از خوش شانسی ما! فرم من به کمک شخص دیگری در زیرترین لایه های کاغذین قرار گرفت
سرصدای مردم دور میز برخواسته و هر کس میکوشد تا فرمش را بالا بیاورد تا کارش زودتر راه بیافتد و دیگران هم در این سو به دور میزی ها لعنت میفرستند و میگویند :
همین است که افغانستان درست نمی شود ما که بین خود برای یک نوبت 10 دقیقه ای نسازیم پس چه گله از رهبران ما که به خاطر یک مملکت و یک عمر با هم نمیسازند.
مطلب را کوتاه میکنم , بعد از 20 دقیقه فرم ما نیز به روی میدان آمد و همچو فیلم ترانسفورمرز تبدیل به کاغد آماده امضا و تایید مامور مخصوص حاکم بزرک متی کمان برای ثبت و تعین شخص لوله کش برای نصب شد .
ادامه دارد