۱۳۸۶ اسفند ۵, یکشنبه

اولين نوشتار

بنام خدا و سلام.

خب این اولین مطلب این وبلاگ یعنی ( ادارات افغانستان ) یا اگر خواسته باشیم سیاسی اش کنیم می گوییم ( نقش حملات امریکا و 30 سال جنگ افغانستان در روند انتخابات ریاست جمهوری امریکا و شیوع فساد اداری در افغانستان ) که تنها چیزی که به این وبلاگ ربط داشت همان فساد اداری در افغانستان بود.

در مورد فساد اداری یا ارادی ! باید بگم که اگر منظور رشوت و رشوت خواری باشد چندان مشکلی ندارد( حد اقل برای پولدارها با به اصطلاح مایه دارها) اما اگر این فساد همراه با تنبلی حاکی از مراجعین زیاد و عدم رضات از معاش کارمندان یا از این قبیل بهانه ها باشد واقعا غیر قابل تحمل میگردد که البته صبر ما مردم زیاد است البته به گفته یکی از دوستان:
تا قوت صبر بود کردم ….دیگر چه کنم اگر نباشد

فکر کنم زیاد مقدمه چینی کردم برویم سر اصل مطلب به قول خواستگار روندگان . هدف از نشر این وبلاگ انتشارگفته های شخصی من یا دیگر دوستانی که با ادارات دولتی افغانستان واقع در ولایت هرات باستان ن ن ن ن سر و کار داریم بوده البته این موضوعات وقتی جان خواندن به خود میگیرد که در آن حقایق پنهان , فنون مضحک و شیوه های خارق العاده زیرمیزی گرفتن بیان گردد.

امیدوارم تا اینجا متوجه موضوع شده باشید که هدف چیست هرچند خودمان میدانیم که هدفی در کار نیست و اگر کارهای ما با هدف پیش میرفت حالمان ازین روز بهتر بود. آمین!

حال دلیل ایجاد این وبلاگ که شاید اندکی جالب باشد را بشنوید, ببخشید ! بخوانید

بنده دو سه روزیست که برای رفع مشکل بی آبی خانه در اثر سرمای شدید و برفی که در حدود چندین تن کشته و زخمی به جا گذاشت خبر ها حاکی از آن هست که نیرو های مسلح کماکان در نزدیکی …اوووه ببخشید کمی خط رو خط افتاد در نرون های مغزی عصبی بنده .. بله داشتم میگفتم برای رفع مشکل بی آبی و رهایی از جریمه های سنگین و کمرشکن ترافیک صاحبان نشسته در صحنه و در کمین که در یک دستشان کتابچه و برگه ترافیک و در دست دیگرشان در جیبشان دسته های صد و پنچاه افغانیگی دیده می شود به ریاست های آبرسانی و ترافیک ولایت هرات باستان ن ن ن سرگردانم . منظور از سرگردان دقیقا معنی تحت الفظی کلمه است به معنای پیچش 360 درجه سر و گردن برای یافتن شعبه و شخص مسول قلم به دست که منتظر امضای بعدی وگاه گرفتن مبلغ اندک پول برای خرید چای و دشلمه عطری حاجی گل حسنی است میباشد.

امروز در راه برگشت به دفتر که این روزها برای ما شدست غم خانه بودم که جرقه ایجاد این وبلاگ به سرم فرود آمد و در واحد عملکرد امور فوری بارگذاری و جا خوش کرد . . . این واحد از مغرمان واحدست که هرازگاهی فعال میشود و کارهای که شانس داشته باشند میتوانند بلیط آمدن به این قسمت رابطور نوبتی دریافت یا بطور زیرمیزی و خشکه از بنده در وقت خواب دریافت نمایند. البته یکی از بلیط ها برای آمادگی کنکور سال بعد رزرو شده است.

امیدوارم که بتوانم مطالب جالب , ناب و دلچسبی را برایتان فراهم آورم.

در اخر برای اندسته از اشخاصی که بعد از خواندن صفحه نویسنده و این مطلب کنجکاو شدند که بدانند که ندانند من کیستم چند راهنمایی دارم که اگر کمی شرلوک هلمز بازی در بیاورند میتوانند حدس بزنند که من کیستم . که زیاد هم مهم نیست !

1: از طرز نوشتن شاید براید که در ایران بوده ام

2: از قسمت صبر معلوم است که ادم پولدار و مایه داری نیستم ولی تصمیم دارم بشوم و دوست دارم خداوند از طریق همین وبلاگ این دعای مرا دیده و مرا اول به راه راست و دوم به خواسته های نیکی که دارم برساند . آمین

اگر میگویید مگر خداوند وبلاگ میخواند یا اینکه طرف دارد کفر میگوید باید بگویم که هیچی حالیتون نیست !

خداوند به دل ها آگاه است و هر آنچه که در دل ها , زبانها و دفترات روزانه زندگیان جاریست را می نگرد! مراجه کنید به کتابی که بعدا چاپ خواهد شد.

3: اینکه اهل سیاست نیستم چون همیشه سیاست برایم مسخره بوده یعنی به این فکر میکنم که ما مردمانی که کارمان در ارسه های ( نمیدانم درست نوشتم یا نه ) سیاسی نیست بهتر است خود را درگیر آن نکنیم و برای بهتر زیستن وقت بگذاریم تا تبصره در مورد سیاست .

4: اندکی تنبل چون بعد از آن سرما و جریمه های سنگین حال به فکر شده ام تا کاری کنم

5:فن هدف بندی و رتبه بندی اهداف را بلد نیستم ولی سعی میکنم یاد بگیرم

این پست ادامه دارد.. بنده خیلی هم پر حرف نیستم اما وقت نوشتن دست از زبانم درازتر میشود. این صنعت تشبیه معکوس بود در ادبیات دری که امروزه با …. مشکل پیدا کرده و بنده اگر کسی دقت کرده باشد یک نیمچه اشاره های به بعضی بزرگان پریشان حال که فعلا وجود ندارند کردم. دیگر قول میدهم که ننویسم لطفا ناراحت نشوید ..صبر باید کرد ای مرد دانا یا دختر دانا یا خموش …..

هیچ نظری موجود نیست: